در بخش نخست (از اینجا مطالعه نمایید) ضمن مقدمه ای مفصل از شرایط رکود و امکان برون رفت از بحران و ورشکستگی، به راهکارهایی نظیر اعمال سیاست های انقباضی و فروش سهام شرکت ها پیش از رکود، تفاوتی مختصر در شیوه شرکت های متمرکز و غیر متمرکز و مثال هایی نظیر سیاست های شرکت آمازون و دات کام پرداختیم حال این شما و ادامه مطلب….
راهکارهای برون رفت از رکود اقتصاد
تمرکز بر تصمیم سازی
عملکرد یک شرکت در دوران رکود و پسارکود در حوزه مدیریت به دو عامل بستگی دارد:
- تصمیم هایی که اتخاذ می گردد.
- چه کسانی و با چه میزان اختیاراتی این تصمیم ها را می گیرند.
طی پژوهشی در سال 2017، رافائلا سادون (از مدرسه بازرگانی هاروارد)، فیلیپ آگیون (از کالج دو فرانس)، نیکلاس بلوم و برایان لاکینگ (از استنفورد بریج) و جان ون رینن (از MIT) بررسی کردند که چگونه ساختار سازمانی بر توانایی یک شرکت تأثیر می گذارد. بر اساس پژوهش یاد شده می توان گفت: ” از یک سو، در شرکت های متمرکز شرایط جهت تصمیم سازی می تواند بهتر باشد چرا که دید بهتری به کل سازمان دارند، ولی از سوی دیگر شرکت های غیر متمرکز از آزادی عمل بهتری برخوردارند و برای اجرای تصمیم هم به جزییات اشراف دارند هم موانع کمتری را پیش روی خود می بینند، به بیان دیگر در شرایط بحرانی دسترسی به داده های محلی ( توجه به جزییات) مسیر تصمیم گیری را هموار می سازد و نیز آرای کمتری در تصمیم نهایی دخالت دارند.
پژوهشگران در این راستا بر پرسش هایی درباره میزان استقلال یک مدیر کارخانه برای سرمایهگذاری، معرفی محصولات جدید، تصمیمگیری، فروش و بازاریابی و استخدام کارمندان تکیه کردند. شرکت هایی که مدیران در آنها اختیار کمی داشتند، بسیار متمرکز در نظر گرفته شدند. در این شرکت ها تصمیم ها از سوی سطوح گوناگونی وجود داشت و رسیدن به نظری یگانه بسیار سخت بود، از این رو واکنشی سریع در مقابل بحران به سادگی اتفاق نخواهد افتاد.
پژوهشگران همچنین نتایج یک نظرسنجی مشابه که توسط سرشماری ایالات متحده انجام شد را بررسی کردند و آنها را با گزارش های شرکت از فروش، سطح اشتغال، سود و سایر معیارهای عملکرد تطبیق دادند. آنها دادههایی را جمعآوری کردند مبنی بر این که کدام صنایع از رکود بزرگ بیشترین آسیب را دیدند. در این گزارش ها مشخص شد: «تمرکز زدایی سبب عملکرد بهتری برای شرکت ها یا مؤسساتی که در طول بحران با سختترین کنترل ها مواجه بودند، همراه بود». آنها همچنین دریافتند که با بهبود شرایط اقتصادی، تمرکز زدایی دیگر امتیازی ویژه نسبت به سیستم متمرکز نخواهد داشت ولی تفویض اختیار در شرایط بحرانی ارزش خاصی دارد.
چرا تمرکز زدایی در شرایط بحرانی رکود راه گشاست؟
سادون میگوید: «رکود اقتصادی نااطمینانی و تلاطم زیادی را ایجاد کرد. از آنجایی که شرکتهای غیرمتمرکز تصمیمگیری را در سلسله مراتب بیشتر واگذار میکردند، بهتر میتوانستند خود را با شرایط وفق دهند. به عنوان مثال، آنها در کاهش تولید خود در پاسخ به تغییرات تقاضا تهاجمی تر بودند. سادون میگوید: «یکی از توصیهها این است که درباره ساختار سازمانی خود به دقت فکر کنید، زیرا این یکی از راههای مقابله با عدم اطمینان است».
البته، تغییر سریع ساختار سازمانی برای رویارویی با رکود آسان نیست، اما این بدان معنا نیست که شرکت ها نمی توانند از این یافته ها درس بگیرند. سادون می گوید: «آنچه تمرکز زدایی انجام می دهد، تطبیق تصمیم ها با تخصص است.» او میگوید شرکتها میتوانند در طول رکود در دام سلب حقوق تصمیمگیری بیفتند. اما برون رفت از عدم قطعیت رکود نیاز به آزمایش دارد که مستلزم تصمیم سازی در سراسر سازمان است. حتی اگر شرکتها تصمیم بگیرند که تمرکز زدایی نکنند، میتوانند هنگام تصمیمگیریهای کلیدی، کار بهتری برای جمعآوری اطلاعات از کارکنان در همه سطوح انجام دهند. سادون خاطرنشان می کند: «رکودها فرصت هایی برای تغییر فراهم می نمایند».
نگریستن فراسوی تعدیل نیرو در دوران رکود
تعدیل نیرو در شرایط رکود اجتناب ناپذیر است. در طول رکود بزرگ، 2.1 میلیون آمریکایی تنها در سال 2009 بیکار شدند. با این حال، رانجی گولاتی و همکارانش در بررسی شرکتهای دولتی دریافتند، شرکتهایی که از بحران بیرون آمدهاند، برای کاهش هزینهها کمتر به اخراج کارکنان متکی بوده و بیشتر به بهبود عملکردها می اندیشند و نه افزایش و کاهش نیرو، چرا که استخدام و آموزش بسیار هزینه بالایی دارد. از این رو حتی پس از پایان رکود بیشتر شرکت ها به جای از سرگیری استخدام به دنبال بالا بردن کارایی کارکنان و بهره وری سیستم های خود می باشند. البته فرایند تعدیل نیرو خود سببی برای کاهش روحیه مشارکت کارکنان و کاهش بهره بری است و برای جلوگیری از این مهم، نیاز به تمهیداتی کارگشا دیده می شود.
خوشبختانه، اخراج کارکنان تنها راه کاهش هزینه های نیروی کار نیست. شرکت ها با کاهش ساعت کار، مرخصی و دستمزد می توانند افزایش راندمان و کاهش هزینه ها را رقم بزنند. پس از سقوط بازار سهام در سال 2000، “هانیول” نزدیک به 20 درصد از نیروی کار خود را اخراج کرد و در رکودی که پس از آن به وجود آمد، تلاش کرد تا کارایی سیستم خود را بهبود بخشد. بنابراین، هنگامی که رکود بزرگ در سال 2008 رخ داد، شرکت رویکرد متفاوتی را در پیش گرفت، همانطور که ساندرا جی. سوچر و شالین گوپتا در مقاله HBR 2018 خود با عنوان، «تعدیل نیروهایی که شرکت شما را خراب نمیکنند» توضیح میدهند: «هانیول کارمندان خود را برای یک تا پنج هفته به مرخصی می فرستد، با ارائه مرخصیهای بدون حقوق یا با غرامت، بسته به مقررات محلی کار».
تخمین زده می شود که تمهیداتی این چنینی 20000 شغل را نجات خواهد داد. هانیول از رکود بزرگ نسبت به رکود سال 2000 از نظر فروش، درآمد خالص و جریان نقدی با وجود این واقعیت که رکود سال 2008 بسیار شدیدتر بود، وضعیت بهتری داشت.
در برخی از نقاط جهان، سیاست گذاران کاهش ساعات کاری را نسبت به تعدیل نیرو بیشتر می پسندند. بسیاری از کشورها و بیش از نیمی از ایالتهای ایالات متحده، نوعی برنامه غرامت «کوتاهمدت» دارند که به موجب آن کارگرانی که ساعات کاری آنها کاهش مییابد، غرامت جزئی بیکاری دریافت میکنند. در فرانسه، 4 درصد از کارگران و 1 درصد از شرکت ها از برنامه های کاری کوتاه مدت در سال 2009 استفاده کردند و این برنامه هم برای کارگران و هم برای شرکت ها نتیجه بخش بود. پیر کاهوک، فرانسیس کرامرز و ساندرا نووکس در یک مقاله بحثی در سال 2018 برای اتاق فکر اروپایی مرکز تحقیقات سیاست اقتصادی دریافتند که شرکتهایی که از برنامه کوتاهمدت کار استفاده میکنند، کارگران کمتری را اخراج میکنند و احتمال بقای خود را در طول این دوره افزایش میدهند.
این اثر در میان شرکتهایی که به شدت تحت تأثیر رکود قرار گرفتند و شرکتهایی که بالاترین سطح بدهی را داشتند، بسیار مهم بود. به گفته پژوهشگران، رویکرد کار کوتاه مدت به شرکت های آسیب پذیر اجازه می دهد تا نیروی کار بیشتری را حفظ کنند. در غیاب یارانه ها، آنها به احتمال زیاد مجبور می شدند کارمندان بیشتری را اخراج کنند، که بهبود پس از رکود اقتصادی را دشوارتر می کرد یا باعث می شد آنها به طور کلی از کار خارج شوند. محققان تخمین می زنند که به ازای هر پنج کارگری که کار کوتاه مدت داشتند، یک شغل نجات می یافت و نیز هزینه ای که در هر شغل صرفه جویی شد، کمتر از برنامه های مشابه است. چرا که جایگزین پرداخت بیمه بیکاری بود، این برنامه در واقع پول دولت فرانسه را پس انداز کرد.
یک نکته قابل توجه در مورد مرخصی ها و کار کوتاه مدت این است که، مانند تعدیل، شرکت ها اختیار دارند که کدام کارگران کاهش ساعت کار بیشتری داشته باشند. در مقابل، کاهش دستمزدها یا توقف های استخدامی که بهره وری کارکنان را در نظر نمی گیرد، می تواند نتیجه معکوس داشته باشد، به روحیه آنان آسیب رسانده و مولدترین کارمندان را از خود دور کند. به طور مشابه، کاهش استخدام بر هر بخش تأثیر می گذارد، بدون اینکه ارزش استخدام های بالقوه مختلف را مورد سنجش قرار گیرد.
غرامت بر اساس معیارهایی از بهره وری یا نتیجه کسب و کار – راه دیگری برای کنترل هزینه های نیروی کار بدون آسیب رساندن به بهره وری است. این موضوع، برای مدیران و کارکنان خط مقدم، ابزاری مدیریتی برای روابط بهتر کارفرما و کارگر خواهد بود. اما پژوهش اخیر کریستوس ماکریدیس (از شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید) و موری گیتلمن (از اداره آمار کار ایالات متحده) یک واقعیت مهم را مستند می کند. این مطالعه با استفاده از پاسخ به نظرسنجی ملی جبران خسارت از سال 2004 تا 2014 نشان میدهد که شرکتهای آمریکایی در طول رکود اقتصادی بیشتر به کاهش دستمزد و استفاده از پرداخت غرامت متکی هستند.
اگرچه آنها نمیتوانند بگویند که آیا این استراتژی برای شرکتها جواب میدهد یا خیر، اما نشان میدهد که یک شغل معین در مواقع بحران به احتمال زیاد با کاهش دستمزد همراه است. آنها فرض می کنند که این به این دلیل است که کاهش دستمزد و پرداخت غرامت شرکت ها را با همسو کردن انگیزه های کارگران با شرایط متغیر انعطاف پذیرتر می کند.بنگاه های اقتصادی در دوران رکود بیشتر در فناوری اطلاعات سرمایه گذاری می کنند چرا که ریسک کمتری دارد.
سرمایه گذاری در فناوری در دوران رکود
این وسوسه انگیز است که رکود اقتصادی را زمانی برای از بین بردن دریچه ها و سرمایه گذاری های نو در نظر بگیریم. با این حال، به نظر می رسد که رکودها در واقع پذیرش فناوری های نو را تشویق می کند. در مقاله ای در سال 2018، براد هرشبین (از موسسه تحقیقات اشتغال Upjohn) و لیزا بی کان (از دانشگاه روچستر) بیش از 100 میلیون لیست مشاغل آنلاین ارسال شده از سال 2007 تا 2015 را با داده های اقتصادی مقایسه کردند تا ببینند رکود بزرگ چگونه بر اشتغال و مهارت هایی که کارفرمایان به دنبال آن بودند، تاثیر گذاشته است.. آنها دریافتند که شهرهای ایالات متحده که بیشترین آسیب را از رکود دیده اند، تقاضای بیشتری برای مهارت های درجه بالاتر از جمله مهارت های مرتبط با کامپیوتر دارند.
افزایش تقاضا تا حدی به دلیل استفاده کارفرمایان از نرخ بیکاری بالا برای انتخاب بهتر بود، همانطور که پژوهش آلیسیا ساسر مودستینو، دانیل شوگ (از مدرسه هاروارد کندی و کیس وسترن رزرو)، و جاشوا بالانس (از مرکز سیاست عمومی انگلستان) نشان داد با بهبود بازار کار، تقاضا برای مهارت های فنی به سطوح عادی تر باز می گردد ولی در شرایط بحرانی مشاغل تکنولوژی محور شانس بیشتری برای بقا خواهند داشت. بین و کان دریافتند، شرکتهای فن آوری محور نه تنها برگزیدهتر بودند بلکه آنها نیز دیجیتالی تر می شدند. در مناطق بسیار آسیب دیده ایالات متحده، شرکت ها همچنین سرمایه گذاری خود را در فناوری اطلاعات افزایش دادند و باعث افزایش نیاز به مهارت های فناوری اطلاعات در آگهی های شغلی خود شدند.
چرا شرکت ها در دوران رکود زمانی که نقدینگی کاهش می یابد، روی فناوری دیجیتال سرمایه گذاری می کنند؟
اقتصاددانان معتقدند تغییر رویکرد در سرمایه گذاری به این دلیل است که هزینه فرصت آنها کمتر از زمان های رشد اقتصادی خواهد بود. وقتی اقتصاد در وضعیت عالی قرار دارد، یک شرکت انگیزهای دارد که تا آنجا که میتواند تولید کند. اگر منابع را به سمت سرمایه گذاری در فناوری های جدید هدایت کند، ممکن است سرمایه روی میز باقی بماند. اما زمانی که افراد کمتری مایل به خرید چیزی هستند که شما میفروشید، نیازی نیست که عملیات با حداکثر ظرفیت ادامه داشته باشد، که باعث آزاد شدن بودجه عملیاتی برای تأمین بودجه طرحهای فناوری اطلاعات بدون کاهش فروش میشود. به همین دلیل، پذیرش فناوری، به نوعی در دوران رکود، هزینه کمتری دارد.
این از دید نظری خوب است، اما دلایل دیگر ممکن است برای مدیران منطقی تر باشد. فناوری می تواند کسب و کار شما را شفاف تر، انعطاف پذیرتر و کارآمدتر کند. به گفته کیتی جورج، یکی از شرکای ارشد مک کینزی، اولین دلیل برای اولویت دادن به تحول دیجیتال پیش یا در طول یک رکود این است که تجزیه و تحلیل بهبود یافته می تواند به مدیریت کمک کند تا کسب و کار را بهتر درک کند، رکود چگونه می تواند بر آن ها تأثیر گذارد، و کجا پتانسیل برای بهبود راندمان وجود دارد. بدین شکل سرعت تجزیه و تحلیل داده ها و دقت بررسی ها جهت تسهیل تصمیم سازی بالا می رود.
دلیل دوم این است که فناوری دیجیتال می تواند به کاهش هزینه ها کمک کند. جورج میگوید، شرکتها باید پروژههای تحول «خود تأمین مالی» را که به سرعت نتیجه میدهند، مانند خودکارسازی مسئولیت ها و کاهش دخالت نیروی انسانی در پیشه ها یا اتخاذ تصمیمگیری مبتنی بر دادهها، در اولویت قرار دهند. دلیل سوم این است که سرمایهگذاریهای فناوری اطلاعات شرکتها را چابکتر میکند و بنابراین بهتر میتوانند نا اطمینانی و تغییرات سریعی که با رکود به وجود میآیند را مدیریت کنند.
او میگوید: « در بخش تولید، با پذیرش تحلیلهای دیجیتال و پیشرفته شاهد توسعه چشم گیر هستیم. بیشتر یک تولیدکننده میتوانست ارزانترین تولیدکننده در بازار باشد یا میتوانست چابک بماند (اما نه هر دو). انعطاف پذیری با هزینه های جدی همراه بود. با این حال، فناوریهای دیجیتال «انعطافپذیری بسیار بیشتری در مورد تغییرات محصول، تغییرات حجم و غیره و همچنین در مورد حرکت زنجیره تأمین شما در سراسر جهان ایجاد میکند».
از دید جورج این یکی از راه هایی است که رکود بعدی ممکن است با رکودهای گذشته متفاوت باشد. شرکتهایی که قبلاً روی فناوری دیجیتال، تجزیه و تحلیل و شیوههای تجاری چابک سرمایهگذاری کردهاند، ممکن است بهتر بتوانند تهدیدی را که با آن مواجه میشوند درک کنند و پاسخی سریعتر و کارگشاتر به بحران دهند. همانطور که دیدیم، رکودها می توانند شکاف های عملکردی گسترده و طولانی مدتی را بین شرکت ها ایجاد کنند. تحقیقات نشان داده است که فناوری دیجیتال می تواند همین کار را انجام دهد. شرکت هایی که تحول دیجیتال را نادیده گرفته اند ممکن است متوجه شوند که رکود بعدی این شکاف ها را غیرقابل حل می کند.
نتیجه گیری و جمع بندی
راهکارهایی که در این مقاله بدان اشاره شده می تواند نگاه ما را به سطوح گوناگون سازمان های کشورمان معطوف کند. اغلب سازمان های داخلی ما بیشتر از آنکه توسعه محور باشند، نمایش محور هستند، یعنی به دنبال رسانه ای شدن و به چشم آمدن هستند از این رو به سیاست هایی روی می آورند که علاوه بر افزایش هزینه ها به عریض و طویل شدن و حتی متمرکزتر شدن آن ها کمک می کند و این خود آفتی است که سازمان را در هر بحران و رکود آسیب پذیرتر می نماید. بحث مهمی که در این جستار بسیار بر آن تاکید شد شناسایی بحران پیش از وقوع و کاهش هزینه ها پیش از رکود و نه زمان رخنمون آن بود، تا فرصت برای واکنش مناسب را به شرکت ها بدهد.
تعدیل نیرو می تواند راهکار باشد ولی هزینه هایی با خود به همراه خواهد داشت از آنجا که روحیه مشارکتی و بهره وری شرکت ها کاهش می یابد به همین رو راه کارهایی همچون کاهش ساعات کاری می تواند برای کاهش هزینه در عین حال حفظ و افزایش راندمان کارگشاتر باشد. بحث پایانی الزام توجه ویژه به فنآوری داده است، زمان آن رسیده که از الگوهای سنتی دست برداشته و فنآوری دیجیتال را در همه سطوح عملیاتی نمود، هم از دید کاهش هزینه، افزایش سرعت تحلیل و انجام عملیات ها و هم شفاف سازی بیش از پیش که حلقه گمسشده سازمان های کشور ماست.
گردآوری و نگارش والتر گریک (نشریه تجارت دانشگاه هاروارد)
برگردان پارسی: گروه پژوهشی UniverFx به قلم سیدرضا زرگرمرادی
آخرین خبر ها
آخرین مقالات
پیشنهادات معاملاتی